فرمت فایل:ورد{فایل ویرایشی} تعداد صفحات:28 صفحه
چکیده ای از متن:
از دير باز حكما وطبيبان قديم براساس تجارب خود نسل به نسل دانش طب سنتي را به فرزندان خويش انتقال داده اند براساس نظريات ايشان خداوند در بدن آدمي نيرويي قرار داده است تا صحت و سلامتی را حفظ و بيماري را دفع نماید. اين نيرو که در اصل نيروي تدبيركننده بدن است را اطباء قديم، طبيعت یا امور طبیعیه ميناميدند. به عبارتی دیگر، امور طبیعیه اموری است که تعادل بدن را از هر جهت حفظ نماید. و در کتب مختلف این امور، با اختلاف ذکر شده است.
در قانون امور طبیعیه در هفت گروه قرار گرفته است:
1. رکنها
2. مزاجها
3. خلط ها یا طبعها
4. عضوها
5. روحها
6. قوا ها
7. فعلها
طبیعت به قول بقراط قوه مدبرهای است که بدون اراده و شعور، کارهای لازم بدن را انجام میدهد و در این نگاه طبيب خدمتكار طبيعت است.
يكي از مهمترين اصول طب سنتي كه شناخت بيماريها را براي پزشك آسان مي نمايد ودر نتيجه درمان را نيز راحت تر ميكند قبول ومعرفي طب اخلاطي است. طب در تمام ادوار تاریخ زندگى بشر، با او همراه بوده است. همچنان که درد و رنج جزئى از زندگى بشر است، پس او همواره به دنبال راه علاج گشته و مى گردد. در ایران، یونان، روم، آشور، کلده، مصر و تمامى جهان متمدن قدیم مردم از طب اطلاعاتى داشتند و کسانى که طبابت مى کردند، گاهى به صورت موبدان خدمت مى کردند و این بقراط حکیم بود که توانست طب را از این شکل خرافاتى و معبدى بیرون آورد. او ثابت کرد که مرگ و زندگى بر طبق قوانین منظم جهان رخ مى دهد و به علاوه مسائل اجتماعى و وجدانى خاصى نیز براى طبیب معین نموده است که گواه آن “سوگند نامه بقراط” است.
علامه قطبالدین شیرازی امور طبیعیه را چهار چیز میداند:
1. مزاج
2. هیئت ترکیبی بدن
3. قوه مدبره بدن
4. حرکت نفس
طبيعت بدن با شيوههاي مختلفي به گونهاي كه ضرري به بدن وارد نشود، بيماري را از بدن دور مینمايد که بسته به نوع بيماري، متفاوت ميباشند. به قول رازی طبيعت بزرگترين طبيب است. جرجاني در كتاب اغراضالطبيه آورده است: منفعت علم طب ياري دادن طبيعت است.
پس علم طب از نظر جرجاني براي ياري دادن طبيعت است.
طبيب حاذق كسي است كه بيماري و سير مراحل مختلف آن را به خوبي بداند و از نحوه عملكرد طبيعت در آن بيماري آگاه باشد تا بتواند به طبيعت كمك كرده و بيماري را درمان كند.
طب سنتی شامل چهار فن میباشد. فن اول که بیشتر به فلسفه طب و طبیعت میپردازد، دارای دو جزء علمی و عملی است. طبيب در بخش علمي بايد طبيعت و امور مربوط به آن را بشناسد و در بخش عملي بايد شيوههاي عملكرد طبيعت و نحوه ياري دادن به آن را بداند.
آن چیزی که بنظر بسیار مهم میآید تعریف ساده و اولیه از این اصول در طب ایرانی است که ذهنیت مشترک در تمام افراد جامعه و زبانی مشترک را ایجاد نماید.
ارکان یا رکنها یا عناصر در اصطلاح حکیمان اجسام بسیطی هستند غیرقابل تقسیم به اجسام مختلف دیگر، که اجزاء اولیهی بدن انسان و غیر انسان را تشکیل میدهند که در طب سنتی ایرانی بر چهار گروهند. این ارکان چهارگانه را اصطلاحاً ارکان اربعه نیز میگویند:
1. آتش که گرم و خشک است.
2. هوا که گرم و تر است.
3. آب که سرد و تر است.
4. خاک که سرد و خشک است.
امزجه یا مزاجها عبارت از چنان کیفیتی است که از واکنش متقابل اجزای مواد متضاد بوجود میآید. در این واکنش متقابل، بخش زیادی از یک یا چند ماده با بخش زیادی از ماده با مواد مخالف با هم میآمیزند، بر هم تاثیر میکنند و از این آمیزش کیفیت خاص و یکسانی حاصل میشود که این کیفیت مرکب، مزاج نامیده میشود. مزاج به دو صورت امکان بروز دارد :یکی معتدل و دیگری غیر معتدل.
معتدل آن است که مقادیر کیفیات و کمیات اجزای متضاد در این ترکیب برابر باشند و در غیر این صورت غیر معتدل خواهد بود.
اخلاط یا خلطها در اصطلاح اجسام مرطوب و روانی را گویند که غذا در ابتدا به آن تبدیل می شود. همانطور که متذکر شدیم جهان از چهار رکن و عنصر تشكيل شده است كه هركدام طبيعتي مستقل و خاص دارند. انسان نيز به عنوان جزيي از اين جهان، از این ارکان و عناصر تشکیل شده است. تعاملات اين چهار عنصر در كنشها و واكنشهاي خود، طبيعتي تركيبی را باعث ميشود كه در انسان پايدار ميماند و به آن خلط گويند. در این نگاه کل سیستم و عملکرد بدن براساس این اخلاط اربعه است و سلامتی یا بیماری بدن وابستگی شدیدی به نوع عملکرد آنها دارد.
اخلاط در طب ایرانی چهار نوع میباشند:
1. خون که گرم و مرطوب است و در حالتي ایجاد می شود كه هوا بر ساير عناصر غلبه نمايد.
2. صفرا که گرم و خشک است و در حالتي ایجاد میشود كه آتش بر ساير عناصر غلبه كند و خود را بيشتر در بدن انسان نشان دهد.
3. بلغم که سرد و مرطوب است و در حالتي ایجاد می شود كه آب بر ساير عناصر غلبه نمايد.
4. سودا که سرد و خشک است و در حالتي ایجاد می شود که خاك برساير عناصر غلبه نمايد.
هر یک از این چهار خلط، به دو نوع طبیعی و غیرطبیعی تقسیم می¬گردند.
در اخلاط فوق گرمي يا سردي و خشكی يا رطوبت حاكم است كه به اينها طبع، كيفيت و يا حالت گويند. اينكه فردي دارای طبع سرد شده يا سردي در وی غلبه كرده، در حقيقت غلبه يك يا دو عنصر فوق است. معمولاً در بروز حالات و طبايع انسان طبايع فوق، به تنهايي بروز نميكند بلكه تركيبي از اين حالات بروز ميكند.
در مجموع 9 طبع و خلط وجود دارد:
1- طبع معتدل: در حالتي كه تركيب متعادلي از عناصر در بدن انسان ايجاد شود كه در شرایط معمول بسيار نادر دیده میشود.
در غير اينصورت:
2- طبع گرم
چکیده ای از متن:
از دير باز حكما وطبيبان قديم براساس تجارب خود نسل به نسل دانش طب سنتي را به فرزندان خويش انتقال داده اند براساس نظريات ايشان خداوند در بدن آدمي نيرويي قرار داده است تا صحت و سلامتی را حفظ و بيماري را دفع نماید. اين نيرو که در اصل نيروي تدبيركننده بدن است را اطباء قديم، طبيعت یا امور طبیعیه ميناميدند. به عبارتی دیگر، امور طبیعیه اموری است که تعادل بدن را از هر جهت حفظ نماید. و در کتب مختلف این امور، با اختلاف ذکر شده است.
در قانون امور طبیعیه در هفت گروه قرار گرفته است:
1. رکنها
2. مزاجها
3. خلط ها یا طبعها
4. عضوها
5. روحها
6. قوا ها
7. فعلها
طبیعت به قول بقراط قوه مدبرهای است که بدون اراده و شعور، کارهای لازم بدن را انجام میدهد و در این نگاه طبيب خدمتكار طبيعت است.
يكي از مهمترين اصول طب سنتي كه شناخت بيماريها را براي پزشك آسان مي نمايد ودر نتيجه درمان را نيز راحت تر ميكند قبول ومعرفي طب اخلاطي است. طب در تمام ادوار تاریخ زندگى بشر، با او همراه بوده است. همچنان که درد و رنج جزئى از زندگى بشر است، پس او همواره به دنبال راه علاج گشته و مى گردد. در ایران، یونان، روم، آشور، کلده، مصر و تمامى جهان متمدن قدیم مردم از طب اطلاعاتى داشتند و کسانى که طبابت مى کردند، گاهى به صورت موبدان خدمت مى کردند و این بقراط حکیم بود که توانست طب را از این شکل خرافاتى و معبدى بیرون آورد. او ثابت کرد که مرگ و زندگى بر طبق قوانین منظم جهان رخ مى دهد و به علاوه مسائل اجتماعى و وجدانى خاصى نیز براى طبیب معین نموده است که گواه آن “سوگند نامه بقراط” است.
علامه قطبالدین شیرازی امور طبیعیه را چهار چیز میداند:
1. مزاج
2. هیئت ترکیبی بدن
3. قوه مدبره بدن
4. حرکت نفس
طبيعت بدن با شيوههاي مختلفي به گونهاي كه ضرري به بدن وارد نشود، بيماري را از بدن دور مینمايد که بسته به نوع بيماري، متفاوت ميباشند. به قول رازی طبيعت بزرگترين طبيب است. جرجاني در كتاب اغراضالطبيه آورده است: منفعت علم طب ياري دادن طبيعت است.
پس علم طب از نظر جرجاني براي ياري دادن طبيعت است.
طبيب حاذق كسي است كه بيماري و سير مراحل مختلف آن را به خوبي بداند و از نحوه عملكرد طبيعت در آن بيماري آگاه باشد تا بتواند به طبيعت كمك كرده و بيماري را درمان كند.
طب سنتی شامل چهار فن میباشد. فن اول که بیشتر به فلسفه طب و طبیعت میپردازد، دارای دو جزء علمی و عملی است. طبيب در بخش علمي بايد طبيعت و امور مربوط به آن را بشناسد و در بخش عملي بايد شيوههاي عملكرد طبيعت و نحوه ياري دادن به آن را بداند.
آن چیزی که بنظر بسیار مهم میآید تعریف ساده و اولیه از این اصول در طب ایرانی است که ذهنیت مشترک در تمام افراد جامعه و زبانی مشترک را ایجاد نماید.
ارکان یا رکنها یا عناصر در اصطلاح حکیمان اجسام بسیطی هستند غیرقابل تقسیم به اجسام مختلف دیگر، که اجزاء اولیهی بدن انسان و غیر انسان را تشکیل میدهند که در طب سنتی ایرانی بر چهار گروهند. این ارکان چهارگانه را اصطلاحاً ارکان اربعه نیز میگویند:
1. آتش که گرم و خشک است.
2. هوا که گرم و تر است.
3. آب که سرد و تر است.
4. خاک که سرد و خشک است.
امزجه یا مزاجها عبارت از چنان کیفیتی است که از واکنش متقابل اجزای مواد متضاد بوجود میآید. در این واکنش متقابل، بخش زیادی از یک یا چند ماده با بخش زیادی از ماده با مواد مخالف با هم میآمیزند، بر هم تاثیر میکنند و از این آمیزش کیفیت خاص و یکسانی حاصل میشود که این کیفیت مرکب، مزاج نامیده میشود. مزاج به دو صورت امکان بروز دارد :یکی معتدل و دیگری غیر معتدل.
معتدل آن است که مقادیر کیفیات و کمیات اجزای متضاد در این ترکیب برابر باشند و در غیر این صورت غیر معتدل خواهد بود.
اخلاط یا خلطها در اصطلاح اجسام مرطوب و روانی را گویند که غذا در ابتدا به آن تبدیل می شود. همانطور که متذکر شدیم جهان از چهار رکن و عنصر تشكيل شده است كه هركدام طبيعتي مستقل و خاص دارند. انسان نيز به عنوان جزيي از اين جهان، از این ارکان و عناصر تشکیل شده است. تعاملات اين چهار عنصر در كنشها و واكنشهاي خود، طبيعتي تركيبی را باعث ميشود كه در انسان پايدار ميماند و به آن خلط گويند. در این نگاه کل سیستم و عملکرد بدن براساس این اخلاط اربعه است و سلامتی یا بیماری بدن وابستگی شدیدی به نوع عملکرد آنها دارد.
اخلاط در طب ایرانی چهار نوع میباشند:
1. خون که گرم و مرطوب است و در حالتي ایجاد می شود كه هوا بر ساير عناصر غلبه نمايد.
2. صفرا که گرم و خشک است و در حالتي ایجاد میشود كه آتش بر ساير عناصر غلبه كند و خود را بيشتر در بدن انسان نشان دهد.
3. بلغم که سرد و مرطوب است و در حالتي ایجاد می شود كه آب بر ساير عناصر غلبه نمايد.
4. سودا که سرد و خشک است و در حالتي ایجاد می شود که خاك برساير عناصر غلبه نمايد.
هر یک از این چهار خلط، به دو نوع طبیعی و غیرطبیعی تقسیم می¬گردند.
در اخلاط فوق گرمي يا سردي و خشكی يا رطوبت حاكم است كه به اينها طبع، كيفيت و يا حالت گويند. اينكه فردي دارای طبع سرد شده يا سردي در وی غلبه كرده، در حقيقت غلبه يك يا دو عنصر فوق است. معمولاً در بروز حالات و طبايع انسان طبايع فوق، به تنهايي بروز نميكند بلكه تركيبي از اين حالات بروز ميكند.
در مجموع 9 طبع و خلط وجود دارد:
1- طبع معتدل: در حالتي كه تركيب متعادلي از عناصر در بدن انسان ايجاد شود كه در شرایط معمول بسيار نادر دیده میشود.
در غير اينصورت:
2- طبع گرم