می خواستم فقط چند دقیقۀ دیگر بازی کنم، اما زندگی ام را باختم آیا واقعاً به بازی های ویدئویی «معتاد»

باور عمومی این است که بازی های ویدئویی اعتیادآورند. پدر و مادرها وقتی بچه هایشان را می بینند که تا نیمه شب، مثل مسخ شده ها، به مانتیورهایشان خیره شده اند، تردیدی در معتادبودن فرزندانشان ندارند. اما ماجرا از نگاه متخصصان پیچیده تر است. آیا به راحتی می شود آدم هایی را که ساعت های متمادی از شبانه روز بازی می کنند، معتاد نامید؟ کم بودن تحقیقات در این زمینه تصمیم گیری نهایی را سخت کرده است، اما شواهد روزافزونی نشان می دهد که مشغولیت وسواسی به بازی، دستِ کمی از دیگر انواع اعتیاد ندارد.

فریس جبر، نیویورک تایمز— چارلی براک، از وقتی به یاد دارد، اهل بازی های ویدئویی بوده. در پنج سالگی عاشق بازی وُلفنشتاین سه بُعدی 1 بود، بازی کامپیوتری خشن و کارتون واری که در آن بازیکن باید با گذر از هزارتوهای مجازی از زندان نازی ها بگریزد و در این حین دشمنان را بکشد. چارلی در نوجوانی عاشق بازی های تیراندازی پیچیده تر و نسل جدیدی از بازی های آنلاین شد که هزاران نفر به واسطۀ آن ها می توانستند ساکن جهان های فانتزی شوند؛ آلتیما آنلاین2، وارکرفت3، الدر اسکرولز4. گاهی تا 12 ساعت از روز خود را در این قلمروهای خیالی می گذراند، شهر و استحکامات می ساخت، در نبردهای حماسی می جنگید و در پیِ گنج می گشت.

در دوران کودکی، علاقه اش به بازی های ویدئویی، مثل بیشتر بچه های آمریکایی، مشکل خاصی برای او به وجود نیاورد. در مدرسه با بچه ها دوست بود و نمرات کامل هم می گرفت. تکالیفش به حدی آسان بودند که در مدرسه یا در کلاس تمامشان می کرد و بنابراین می توانست بیشترین زمانِ ممکن را به بازی اختصاص دهد. ساعت مدرسه که تمام می شد، معمولاً ساعت ها با پسرعمه اش و جمعی چندنفری از دوستان صمیمی مشغول بازی های ویدئویی می شد و آخرسر برای شام به خانه برمی گشت. بعد به اتاقش می رفت و تا موقع خواب هم چند ساعت دیگر با کامپیوتر خانه بازی می کرد. وقتی والدینش گلایه می کردند، می گفت خودشان هم که هر شب تلویزیون می بینند، پس چه فرقی دارد؟ ضمناً او تکالیفش را هم انجام می داد و نمرۀ خوب می گرفت، دیگر چه می خواستند؟ به این ترتیب والدینش جواب دیگری نداشتند.

وقتی براک به دانشگاه ایندیانا بلومینگتون رفت، اوضاع از این رو به آن رو شد. انگار برای کسی مهم نبود که او کلاس ها را بپیچاند یا تا ساعت 3 شب سرگرم بازی های ویدئویی باشد. نمراتش را هم که فقط خودش می دید. براک، بعد از مرگ مادربزرگش و قطع رابطه با دختری که از دوران دبیرستان با او بود، دچار افسردگی شدید شد. به روان درمانگر مراجعه کرد و مصرف داروهای ضدافسردگی را آغاز کرد، اما سال سوم دانشگاه که فرا رسید، دیگر تمام روز مشغول بازی ویدئویی بود و به ندرت از اتاقش بیرون می رفت. وقتی کسی در می زد یا دوستی پیام می داد، طوری بی توجهی می کرد که انگار مثلاً سر کلاس است. کار به جایی کشید که بیشتر درس هایش را افتاد. ترک تحصیل کرد و پیش والدینش برگشت، یعنی به شهر اوسیان در ایالت ایندیانا که 3 هزار نفر جمعیت داشت. همان جا در یک پیتزافروشی مشغول به کار شد.

زندگی اش روال ثابتی پیدا کرد: بیدار می شد، می رفت سر کار، برمی گشت خانه، تا دیروقت بازی ویدئویی می کرد، می خوابید و دوباره روز از نو، روزی از نو. می گوید «به نظر خودم اصلاً عجیب وغریب نبود». مثل دبیرستان بود، اما کار جای کلاس ها را گرفته بود. «دیگر با دوستانم هم بیرون نمی رفتم، چون به جاهای مختلف رفته بودند. من هم با خودم فکر می کردم که خب، رسم روزگار همین است».

تعداد       45    اسلاید  وفایل پاورپوینت در حالت به صورت فشرده در قالب  winzipقابل دانلود می باشد.

فایل پاورپوینت است با برنامه آفیس باز می شود

24ساله که شد، تصمیم گرفت گواهی نامۀ مشاور املاک بگیرد و از ایندیانا به ویرجینیا برود تا پیش برادرش الکس در بنگاه کار کند، تصمیمی که باعث جدایی دوباره از دختر دیگری شد. در شهر جدیدی که در آن هیچ دوستی نداشت به شدت تنها شد. سرانجام با دوست دختر سابقش تماس گرفت تا شاید دوباره با او وارد رابطه شود، اما آن دختر با کس دیگری دوست شده بود. می گوید «همان جا بود که کم آوردم». از آن به بعد، طبق برآورد خودش، هفته ای 90 ساعت بازی ویدئویی می کرد. کار را هم فقط در حدی انجام می داد که مخارج اولیۀ زندگی اش را تامین کند. وقتی هم زمان ثبت گزارش کار در سیستم داخلی بنگاه فرا می رسید، کارهایی برای خودش می تراشید: تماس با فلان مشتری، فرستادن پیام صوتی برای آن یکی.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

دانشجو آنلاین دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید