شکست های عشقی و عاطفی (ppt) 33 اسلاید

شکست های عشقی و عاطفی (ppt) 33 اسلاید

دسته بندی : پاورپوینت

نوع فایل : PowerPoint (..pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد اسلاید: 33 اسلاید

قسمتی از متن PowerPoint (..pptx) :

کارگاه آموزشی شکست های عشقی و عاطفی «ارزیابی، سبب شناسی، درمان» تعاریف عشق از دیدگاه های مختلف نیرویی بنیادی است که بصورت دلبستگی و ایثار به طرف مقابل خود را نشان می دهد.(اریکسون) از منظر روانکاوی در عشق، ما یک نفر را بالا می بریم و ویژگیهایی را به او نسبت می دهیم تا چسبیدن خود را به او توجیه کنیم. عشق، یک شرایط حدی است که به انسان تلنگر وجودی وارد می کند. عشق، یک تحریف شناختی است. عشق یک اعتیاد مثیت است. عشق افلاطونی، عشق سنتی است که شهوت در آن معنی ندارد. عشقی که به وصال برسد دیگر عشق نیست.(عشقهای اسطوره ای) دگردیسی مفهوم عشق در ادبیات کهن ایران تاکنون(از لیلی و مجنون تا روابط مبادله ای) اگر نفرین دوست به از آفرین دیگران ندانی هنوز از راه عشق بی خبری(سعدی) از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر...(حافظ) عشق هایی کز پی رنگی بود...(مولانا) کششی که عشق دارد نگذاردت بدینسان... از پریدن های رنگ و از تپیدن های قلب... مقوله عشق در طول تاریخ فرهنگی ایران بسیاری از حکمای مطرح تاریخ فرهنگی ایران، با الهام از ابن عربی که در وصف عشق بیان می‏داشت: «هرکس عشق را تعریف کند، آن را نشناخته و کسی که از جام آن جرعه‏ای ‏نچشیده باشد، آن را نشناخته و کسی که گوید من از آن جام سیراب شدم، آن را نشناخته که عشق شرابی است که کسی را سیراب نکند» (یثربی، 1364)، بر این معنا صحّه زده اند که عشق تعریف شدنی نیست. احمد غزالی (به کوشش افشار، 1359)، در رابطه با تعریف ناشدنی بودن عشق، بیان می‏دارد: «حدیث عشق در حروف و در کلمه نگنجد». فریدالدین عطار (به تصحیح استعلامی، 1355) نیز از عاشق و عشق، به عنوان پدیده‏هایی ‏غیرقابل تفسیر یاد می‏کند: عاشقان را با خود و با هیچ کس تدبیر نیست عین و شین و قاف را اندر کتب تفسیر نیست و سیف الدین باخرزی (1359)، بیان می‏دارد: «دفترها در شرح عشق، چون زلف معشوق و گلیم عاشقان، سیه کردند. هنوز این نعره به گوش می‏رسد کی: مشکل عشق تـرا تفسیـر چیسـت خواب سودای مرا تعبیر چیست؟» مولانا که در تمام زندگی خویش در جست وجوی یکی شدن با خدا بود، عشق را تنها راه رستگاری می‏داند. از نظر وی، عقل پس از عشق در جهان ظاهر شده است و اصل وجود را باید در عشق یافت، از این رو است که فقط در دیوان شمس می‏توان در حدود پنج هزار بیت را یافت که در مورد عشق (این اصطرلاب اسرار خدایی)، سخن به میان می‏آورد (علوی، 1384)، اما مولوی در نهایت معترف می‏گردد که در تعریف عشق باز مانده است: هـرچـه گویـم عـشـق را شـرح و بیـان چـون به عشـق آیم خجل باشـم از آن گـرچـه تفسیـر زبـان روشـن گراســت لیـک عشـق بـی‏‏زبـان روشـن‏تـر ‏اسـت چـون قـلم انـدر نـوشـتـن مـی‏شـتـافت چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت عقل در شرحش چو خر در گِل بخفت شرح عشق و عاشقی هم عشق گـفت